عرب ستیزی همیشه شاخص یک بخشی از حرکت روشنفکری ایران بوده است. و هر جا نخبگانی به نقد دین پرداخته اند سراسیمه به جنگ مردم عرب رفته اند و آنها را با الفاظی که نشان ازعمق نگرش تنگ نظرانه نژادی می باشد ، مورد خطاب قرار داده اند. ودر آخر با ذکر یک جمله بدتر که منظور ما عرب های خوزستان و جنوب ایران نیست ، بر بی مسئولیتی خود در توهین به میلیون ها هموطن عرب خود صحه می گذارند.
و این آسیب عرب
ستیزی و برتری جویی نژادی چنان رخنه در اعماق بخشی از جامعه روشنفکری ایران دارد
که شخصی مانند بادکوبه ای دچار توهم نژاد شناسی و
لابد تشخیص نوع دی ان ای مردم عرب خوزستان و جنوب ایران می کند و آنها را
خوزی و عرب زبان و نه عرب می نامد و از آنها لابد انتظاز دارد که همانند او به
نفرین و فحش دادن به عرب ها مشغول شوند.
و یافیلسوفی
معروف مانند دکتر دینانی فرهنگ عربی را سازش
ناپذیر با همه فرهنگ های جهان می نامد و مردم عرب را سوسمارخورمی نامد.
و یا دکتر پیروز مجتهدی کلا
منکر وجود عرب در ایران می شود و حتی در توصیف حرکت های قومی و مطالبات آنها ،
اعراب را از دایره ملل[یا اقوام] ایرانی مانند ترک ، کرد ، بلوچ ، ترکمن ، لر و
فارس مستثنی می داند. تا حتی در یک ایران آزاد نیز به زعم خود ، مردم عرب را از
دایره سیاسی ایران حذف هویتی کنند. لابد به دلیل درصد پایین ژن آریایی در آنها ؟؟
و این اواخر نیز
عرب ستیزی و توهین به مردم عرب برگ برنده در دست امثال مشایی
شده است تا مکتب ایرانی را مترادف با نفی فرهنگ های دیگر و خصوصا توهین به مردم
عرب کند تا درصدی از جامعه ایران که همچنان تشنه دیالوگ برتری های نژادی کهنه و
عقب مانده نازی است را به خود جلب کند و عرب ستیزی استراتژی مخالفت با سیستم حاکم
شود.
تغییر نام خلیج
فارس نیز کانال تخلیه فحش و توهین به مردم عرب شده است. و نه تنها مانع استفاده از
نام خلیج عربی در کشورهای عربی و جهان نشده است بلکه سیل
توهین و نفرین تنها باعث ایجاد شکاف با مردم عرب ایران شده است که نقشی و علاقه ای
به تغییر نام های تاریخی و معتبر ندارند و خود مدافع اسم خلیج فارس خواهند بود اگر
همین حق را برای اسامی خود در شهرها و روستاهایشان به رسمیت بشناسند نه
اینکه حتی اسم یک روستا را در اهواز برنتابند و به جنگ حروف رفته و مثلا نام
روستای علوان را به الوان تغییر دهند و نیز مستندات تاریخی را به سطل زباله بریزند
و شط العرب را اروند بنامند. مگر تاریخ برای شط العرب متفاوت از خلیج فارس است؟
نام شهرها نیز شهره آفاق است که چطور دانه به دانه قربانی تحریف تاریخ و محو اثرعربی می شوند؟ از محمره و عبادان تا فلاحیه وخفاجیه.
این دیالوگ دوگانه و متناقض نخبگان فارس چه حکومتی و
چه مخالف چطور قابل توجیه است؟ آیا هیچ مکتب متمدنانه و آزادیخواهانه ای این تناقض
را بر می تابد؟
مسلما این نگرش
فقط گویای درونی نشدن مباحث حقوق بشر و حقوق اولیه انسان در بستر فکری این نخبگان
می باشد و تا زمانی که جامعه نخبه و پیشرو ملت ایران خود را از قید این تنگ نظری
رهایی ندهد ، مردم ایران نیز کشور آزاد و متمدنانه ای نخواهند داشت
مردم و نخبگان ملی گرا باید تکلیف آشفتگی های فکر ی خود را ابتدا حل کنند و بعد به ترسیم آینده ایران برای همه ملل و اقوام آن بپردازند.
14 قرن از زمان حمله مسلمانان به ایران و مسلمان شدن مردم ایران چه با زور چه با اکره می گذرد. ربط دادن عقب ماندن ایران به حمله اعراب و خونخواهی از انها با توهین به مردم الان عرب ، بیشترین توهین را متوجه ملت فارس و ایران می کند. آیا 14 قرن برای آزاد شدن ازسلطه به قول آنها دین اجباری کافی نبود؟
براستی نفش نخبگان و متفکران ایرانی و باالاخص فارس در این جریانی که سعی در به بند کشیدن ملت ایران در زنجیره های کهنه نژادی می کند کجاست؟
و نقش ما مردم عرب ایران در مقابل این هجوم مبتنی بر نگرش های نژادی و حذفی چه می باشد؟
آقای مجتهدی ،آقای دینانی ، آقای بادکوبه ای ،آقای مشایی ، و همه آقایان و خانم هایی که نفی و توهین به مردم عرب را ابزار کار خود قرار داده اید . این ابزار بسی پوسیده و ایران را به قعر تنش ها و جنگ های نژادی خواهد برد. هیچ ملتی چه یک نفر باشد چه 70 میلیون در مقابل حذف خود به تماشا نمی نشیند...
منبع :اینرنت!