جنگ واژگان ، ابزاری برای نژاد پرستی

سؤال: گفته‌اند: قرار دادن واژه «غذا» که به معنای بول شتر است برای خوراک، و نیز پارس برای واق واق سگ، نفر برای شمارش شتر، و از آتش دانستن ابلیس، همگی از دشمنی اعراب علیه ایرانی‌ها و برای تحقیر بوده است؟



پاسخ:

در هر حال برای دشمنی با اسلام به هر حیله‌ای متوسل می‌شوند. وقتی سعی می‌کنند دین را قومی و قبیله‌ای نشان دهند و قومیت را بر دین خدا ارجح شمرند و بر همین مبنا تلاش می‌کنند تا اسلام را عربی نشان دهند [گویی حضرات موسی و مسیح (ع) امریکایی یا اروپایی بوده‌اند که این همه پیرو در آن دیار دارند]، وقتی سعی می‌کنند پس از القای عربی بودن دین اسلام، حس ملی‌گرایی را بر خدا گرایی غالب کرده و بغض ایرانیان را نسبت به اعراب تشدید کنند تا بغض‌شان نسبت به اسلام تحریک شود و ...، این واژه‌شناسی‌های غلط و سخیف نیز رواج می‌یابد.

گفتن کلمه‌ی پارس به جای واق واق سگ:

فارس‌ها، به صدا کردن سگ، واق واق هم نمی‌گویند، چرا که «واق» یک کلمه‌ی عربی و از واژگان قرآنی به نام «نگهدارنده» است. بلکه عوعوُ»‌ی سگ می‌گویند. پس معلوم می‌شود که القا کنندگان این شبهه فارسی هم نمی‌دانند و فقط قصد ضد تبلیغ دارند.

نمی‌شود که هم «غذا»ی عربی را آنها جایگزین کرده باشند و هم «پارس» فارسی را. در حالی‌ که در زبان عربی اصلاً لفظ «پ» وجود ندارد، به همین دلیل قوم پارس را نیز «فارس» می‌گویند و اصلاً القا نکرده‌اند که به صدای سگ، «فارس کردن» گفته شود.

بله، چنان چه در لغتنامه‌ی دهخدا نیز آمده، در زبان پارسی قدیم که در کتیبه‌های هخامنشیان نیز دیده می‌شود، «پارسه» نام یکی از اقوام مقیم در جنوب ایران آن زمان بوده است و محل اقامت‌شان نیز «پارس» نامیده شده است.

اما این واژه، به معنای «خبر» یا خبر کردن هم آمده است [و یا بعدها این معنا را نیز به خود گرفته است]. پس اگر به صدای «عوعو»ی سگ، پارس کردن گفته‌اند، به خاطر خبر دادن آنان از خطر، به هنگام نگهبانی از محدوده و یا گله بوده است. و اگر واق واق هم گویند، به معنای همان نگهداشتن از خطر بوده است. اگر گفته می‌شود که «سگ پارس می‌کند»، یعنی سگ خبر می‌دهد، نه این که نام صدای سگ، پارس باشد. خوب، اگر به خاطر لجاجت با اسلام می‌خواهند با یک زبان دیگر مثل عربی دشمنی کنند، دست کم لازم است فارسی عزیز خودمان را خوب بخوانند و بدانند.

واژه‌ی غذا برای خوراک:

گاهی در تکلم‌ها و گویش‌ها، صدا‌ها به غلط بیان شده و مصطلح می‌گردد. مثل این که به بهبود بیماری می‌گوییم «شَفا»، در هر حالی «شِفا» صحیح است و «شَفا» یعنی مرگ. پس اگر با گویش مصطلح به کسی گفتیم که خدا شَفایت دهد، منظورمان این نیست که خداوند مرگت دهد. و یا به کسی که او را به کار گرفته‌ایم «مُستَخدِم» می‌گوییم، در حالی که معنای «مُستَخدِم» آن کسی است که به کار می‌گیرد. یعنی کارفرما – و به کارگرفته شده را «مُستَخدَم» می‌گویند.

واژه غذا نیز از همین دسته است. واژه‌ای که در زبان عربی به معنای خوراک می‌باشد «غِذاء» بر وزن «فِعال» و همگون با «نِساء» است، که جمع آن «اغذیه» و عمل به آن «تغذیه» گفته می‌شود. چنان چه در معروف‌ترین کتاب لغت غرب به نام «المنجد» و نیز «فرهنگ جامع عربی به فارسی» نیز به همین معنا [غِذاء - اَغْذِیَة: خورش، طعام، پرورش] آمده است.

پس، اگر ما در گویش مصطلح خود به جای کسره، از فتحه استفاده کرده‌ایم و همزه‌ی آخرش را نیز انداخته‌ایم و به جای «غِذاء»، «غّذا» می‌گوییم، ربطی به عرب‌ها و دشمنی‌شان با پارس‌ها ندارد.

واژه‌ی نفر برای شمارش شتر:

نفر نیز یک واژه‌ی عربی است که به معنای «دسته» برای شمارش به کار می‌روذ. چنان چه در قرآن کریم هم برای شمارش انسان به کار رفته است و هم برای شمارش جنّ. پس یک واژاه‌ی فارسی برای شمارش شتر نبوده که اگر برای شمارش انسان به کار رفت، بگوییم خواسته‌اند ما را خوار کنند. و اگر چنین باشد، عکس آن صادق است، یعنی باید بگوییم که ما برای اهانت، واحد شمارش انسان در عربی را در فارسی برای شمارش شترانمان به کار می‌بریم، مضاف بر این که برای واحد شمارش «دندان» – چه دندان انسان باشد یا حیوان – نیز همان «نفر» را به کار می‌بریم.

حال مجبور نیستیم از واژه‌ی عربی «نفر» استفاده کنیم. اگر از واژهایی چون «عدد» استفاده کنیم، آن نیز عربی است. بهتر است بگوییم «دانه». مثل 5 دانه پرتقال یا 10 دانه انسان یا 20 دانه شتر یا هر چیز دیگری، که باز واحد شمارش‌ها یکی می‌شود. آیا بعد نمی‌گویند که «دانه» به بذر گیاه گفته می‌شود و خواستند ما را تحقیر کنند و آن را واحد شمارش انسان کردند؟! یا چرا برای شمارش شتر، الاغ و انسان واژه‌ی مشترک «دانه» را استفاده کرده‌اند؟!

گفته‌اند ابلیس از جنس آتش است تا بگویند ایرانی‌ها هر چه از جنس شیطان است را مقدس می‌دارند؟!

خداوند متعال فرمود گروهی از موجودات را که به آنها «ملائک» اطلاق می‌گردد، از نور آفریدم – گروهی دیگر را که به آنان جنّ اطلاق می‌گردد را از آتش آفریدم و روح انسان را از امر خود به او دمیدم و بدنش را که حیوانی است، مانند سایر حیوانات از خاک و آب (گِل) آفریدم.

بعد فرمود: ابلیس از گروه جنیان است. یعنی گمان نکنید که از جنس ملائک یا انسان‌ها بوده است. حال این چه ربطی به آن چه شبهه می‌کنند دارد؟ مگر هر جنی، شیطان است؟

گروهی از پارسیان قدیم، همان موقعی که آتش را مقدس می‌دانستند نیز با ابلیس و سایر شیاطین دشمنی داشتند. مضافاً بر این که در میان جنیان که از آتش خلق شده‌اند، مؤمنین بسیاری وجود دارد و در میان انسان‌ها نیز شیاطین بسیاری وجود دارد و قرآن کریم به وجود شیاطین «جن و انس» تصریح می‌نماید. پس بگوییم که اسلام برای این برخی از انسان‌ها را شیطان یا حتی حیوان و بلکه پست‌تر از آن  نامیده است که به ایرانی‌ها که از قدیم برای انسان حرمتی قائل می‌شدند، اهانت کند؟! آخر از این بافته‌های سخیف، به جز دشمنی آشکار و جاهلانه، می‌شود هدف و پیام دیگری فرض نمود؟

 

متفرقه - معانی در زبان‌های دیگر:

*- ترکیه‌ای‌ها که اکثریت‌شان مسلمان هستند، در زبان رایج خودشان به وضو، «آب دست» می‌گویند. در حالی که حتی معنای آن را در فارسی نمی‌دانند و در ترکی نیز کلمات «دست» و «آب» وجود ندارد که بگوییم لابد این کلمات در آن زبان معنای دیگری دارد. معلوم است که این واژه‌ها را مستقیم از فارسی زبانان گرفته‌اند. در حالی که ما «دست به آب» رفتن را به معنا و منظور دیگری استعمال می‌کنیم. حال آنها رواست که آنها بگویند: لابد ایرانی‌ها با ترک‌ها دشمنی داشتند و این کلمه را به جای «وضو» به آنان القا کرده‌اند؟!

*- یا در زبان ایتالیایی، نام آلت مرد به فارسی را روی محصولات لبنی خود گذاشته‌اند. حال ایتالیایی‌ها بگویند: لابد ایرانیان باستان (پارسیان) در جنگ‌های پیاپی با رم، مخصوصاً این واژه را به معنای دیگری به آنها القا کرده‌اند تا برای محصولات لبنی و خوراکی خود به کار برند؟!

*- در زبان و گویش فارسیِ زیبا و شیرین خودمان، به جنس ماده‌ی نوع بشر «زن» می‌گوییم، در حالی که معنای این واژه، فعل امر به زدن است. حال می‌توان گفت که لابد ایرانی‌ها از ابتدا زن‌ها را کتک‌خور و اساساً موجودی برای زدن می‌دانستند؟!

*- آیا درست است که به گوییم «کود» در فارسی به پهن حیوان گفته می‌شود و لفظ «ک» در انتهای کلمه نیز به معنای کوچک‌ کردن است، پس منظور از «کودک»، کود کوچک می‌باشد و این را [معلوم نیست کدام دشمنان] برای اهانت به ما القا کرده‌اند؟! چون عربی هم نیست که گردن اعراب یا اسلام بیاندازیم.

پس، این نوع تجزیه و ترکیب‌ها و نتایج من‌ درآوردی از آنها (که در هر زبانی ممکن است)، فقط به خاطر دشمنی با ایرانی‌ها و به ویژه ملت مسلمان ایران صورت می‌گیرد و هیچ قصدی به جز تحریک و ایجاد بغض نسبت به قرآن کریم وجود ندارد.


منبع سایت : http://www.x-shobhe.com

نظرات 2 + ارسال نظر
علی دوشنبه 14 تیر 1395 ساعت 09:51 http://soreesrafeel.blogfa.com/

در پاسخ به این آقای دانشمند که کامنت گذاشتن باید گفت که جناب رنجبر لطفا به خودتون رنج بدید و کمی مطالعه کنید هیچ منبع تاریخی اعم از غربی و یا شرقی سوزاندن کتابخانه ها بهش اشاره نشده و اصولا با منطق اعراب جور درنمیاد! اعراب پس از فتح ایران در عرض صد سال چنان کتابخانه های عظیم در مرو و بخارا و اهواز و بغداد و... به دستور عباسیان و امویان ساختند و نهضت ترجمه رو در زمان مامون عباسی بوجود آوردند و اسناد این نهضت که کتب مختلف از کتابخانه های جهان را به فارسی و عربی ترجمه کردند، در تمامی موزه های جهان وجود داره. لطفا ایرانی نباشید یا اگر هستید از نوع احمقش نباشید! اینجا آمریکایی باشید و چیزی رو بدون تحقیق قبول نکنید. حتی همین کامنت من رو..پاشو همین الان! چرا نشستی؟ برو سرچ کن "نهضت ترجمه مامون عباسی" ببین دروغه یا راست؟

علی رنحبر پنج‌شنبه 11 تیر 1394 ساعت 12:09

ظلم و ستمی که اعراب به ایران کردند به غذا و پارس کردن و .. نیست ظلم آنها آتش زدن تمامی کتابخانه های ایران زمان ساسانی و ممنوع کردن تکلم به زبان فارسی و تلاش برای نابودی اون بود. عرب ستیزی ایرانی ها مربوط به این چند تا کلمه نیست عرب ستیزی ایرانیها ریشه یک هزار ساله داره.

سلام. اشتباه است!
آتش زدن کتابخانه های ایران! تنها یک دروغ بی سند هست!
ممنوعیت تکلم به فارسی هم همینطور !
اینجا را بخوانید:
http://eilam.persianblog.ir/post/9/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد