حضرت علامه طهرانی (ره) :

«... اینها[باستان گرایان، نوشعوبی ها و نژادگرایان] اعراب را طوایف  وحشی قلمداد می کنند که : کتابخانه اسکندریه و ایران را سوزاندند و تمدن هارا برانداختند . این گفتاری است که ابدا در تاریخ سندی ندارد و شایعه ای محض است...»
صفحه 137  کتاب«نورملکوت قرآن»

«ایرانیان می دیدند که  سربازان اسلام مردمی صادق و امین و از روی هدفهای روشن و ایمان و اعتقاد کاملشان به رسالت تاریخی شان و اطمینان کامل به صحت هدف و ماموریت ، اعم از اینکه بکشند یا کشته شوند ، واعتقاد عمیقشان به خداوند واحد و روزجزا جنگ می کنند ....... اینها را ایرانیان می دیدند و می شنیدند و فریفته و جان باخته می شدند و از طوع و رغبت ایمان می آوردند.»
همان ص153-154

«...بر مسلمین واجب است زبان عربی را زنده نگهدارند زیرا زبان قرآن است و زنده بودن آن به گسترش آن در محاورات عمومی و تکلم و گفتگو به آن و نوشتن کتب و نامه ها و تدریس رسمی و قوی آن درمدارس بلکه در کودکستانها بلکه در خانواده ها و سخن گفتن با مادران است و هرچه از لغات عرب بیشتردرلغتهایشان داخل کنند لسانشان را به زبان قرآن نزدیکتر کرده اند و هرچه از لغات غیرعرب اعم از باستانی خود و یا از لغات اجنبی داخل زبانشان نمایند ، بیشتر از این مرحله دور افتاده اند. و محصّل مطلب آنکه بواسطه تکلم در محاورت و روی آوردن به قواعد عربی و حفظ لغات باید به مرحله ای برسند که خود بتوانند به عربی سخن گویند خواه زبان اول و مادری آنها عربی باشد خواه نباشد ... در صورت امکان باید در مرحله اول زبان مادری را عربی قرار دهد که غنی ترین زبانهاست و از زبان فارسی فعلی شیرین تر و قوی تر است....راه این مطلب آنست که : در مرحله اول زبان عربی را زبان دوم گردانیم یعنی با کثرت استعمال لغات عرب و دور داشته لغات فارسی و غیر عربی ، اولا زبان همه مردم را به عربی گفتن آشنا کنیم بطوریکه همه مردان و زنان بتوانند به عربی مذاکره و گفتگو کنند و سپس در مرحله دوم به مردان و زنان بگوییم : دیگر از این به بعد با اطفال خودتان کمی خواهند زبان باز کنند با عربی گفتگو کنید اگر قدرت و نیرومندی اسلام در اثر اسلام و تعهد علمای ایران باشد ، در صورت عربی بودن زبان مردم ایران ، آیا این قدرت و نیرومندی افزون نمیگردد؟! »
همان ص.163-164 و 171-174
«ما ابدا علاقه ای به عرب از جهت عروبت نداریم ، اینها همه برای اسلام است ، برای قرآن است...»
 همان ص184

استاد ایران دوست المانی


استاد ایران‌دوست آلمانی: شما ایرانی‌ها همیشه به تاریخ‌تان می‌نازید بی‌آنکه پاسخگوی امروزتان باشید!

امروز یک استاد آلمانی ام که بیش از ۷۰ سال عمر دارد مرا زیادی به فکرانداخت.می گوید پیش از انقلاب بسیار به ایران سفر کرده است و بعد ازانقلاب یک بار که برای همیشه اش بس بوده!
شیفته ی عمر خیام و حافظ واصفهان و طبیعت کردستان است.امروز بعد از ساعتی حرف از خاورمیانه و اعراب و تاریخ و پرسپولیس شد و بلاخره رو به من وعصبانیتهایم نسبت به اعراب گفت:
شما ایرانی ها همیشه به تاریخ تان می بالید و این واقعا حق شماست اماهرگز با هیچ کدام از شما آشنا نشده ام که برای یک بار هم که شده ازخودتان حرف بزنید و بگویید حداقل در همین ۱۰۰ سال اخیر چه کرده اید؟همیشه ناراضی هستید و همیشه می نالید.همیشه مقصرهایی وجود دارند که شمارا از پیشرفت بازداشته اند و همیشه اعراب ۱۴۰۰ سال پیش مقصرهای اصلی این بازی هستند. اگر تمام این ۱۴۰۰ سال شما به این حال گذشته باشد دلیل حال و روز امروزتان را می فهمم.با هر کدام از شما ایرانی ها که آشنا می شوم ازتاریخ تان حرف میزنید بی آنکه پاسخگوی امروزتان باشید و همیشه می اندازیدگردن دیگران یا پدرانتان. همیشه از حمله اعراب حرف می زنید و گویی همین دیروز اتفاق افتاده است و طی این ۱۴۰۰ سال دست و پای ما برای تغییر بسته بوده است اگرچه یادتان می رود اینطور نبوده و حتا بعد از اسلام شما هنرمند و دانشمند و فیلسوفهایی که می بایست باشید بوده اید.کمی به اوضاع خودتان چه قبل از انقلاب رضا خان چه قبل از انقلاب خمینی و چه حالا نگاه کنید .. هرگز راضی نیستید  بلاخره کی می خواهید از خودتان حرفی بزنید؟
می گفت: پیش از انقلاب که به ایران می آمدم همه به نظر خوشبخت میرسیدند و این را می شد حداقل از سر و وضع و خانه زندگی ها و رقص و پایکوبیها فهمید.ولی باز هم همه ناراضی از شاه بد می گفتند.بعد از انقلاب که آمدم اثرات مخرب جنگ را دیدم و نمی توانستم درک کنم چرا دست به کار ساختن نمی شوید.برایت متاسفم دوست عزیز که نمی توانم در این زمینه همراهت شوم!! تو را نمی گویم ولی این عقاید نژاد پرستانه درباره ی اعراب رابسیار شنیده ام.
اعراب امروز در دنیا پیشرفته تر، آبرودارتر، دوست تر،همراه تر و موفق تر هستند و من برای آن بیشتر ارزش قائل هستم تا برای مردمانی که همیشه شاکی از همگان و مغرور به آنچه که دیگر نیست یعنی تاریخ. من خوب می دانم حکومت شما خوب نیست اما خوب تر می دانم که آنهامتعلق به یک کشور دیگر نیستند و جزئی از کل همان مردمان هستند.در آن کشورهیچکس به فکر ساختن نیست.شما اگر نخبه باشید فراری ،اگر بی پول باشیدجنایتکار،اگر معمولی باشید سکوت کنندگان بزرگ،اگر بی سواد باشید دین دارو انقلابی و اگر ثروتمند باشید فراری از هویت واقعی تان هستید.وقتی ازاینکه اعراب پر رویی می کنند و سن کشورشان به سن پدربزرگ من قد نمی دهدحرف زدم،گفت:در جلسه ای بودم که استاد جغرافیایی اهل پرتغال می خواست درباره ی هویت اصلی اعراب حوزه خلیج فارس صحبت کند.در میان حرفهایش میگوید: آنها ۷۰ سال پیش وجود نداشتند! ناگهان همه اعضای جلسه استادجغرافیا را به سکوت وا می دارند و می گویند: اتفاقن همین نکته ی قوت استو نشان دهنده ی اینکه:اعرابی که وجود نداشتند امروز سرمایه های غرب را به هر شکل ممکن به سمت خودشان جذب می کنند و در حال سازندگی و کسب رضایت بیشتر مردمشان هستند این اتفاقا می تواند مایه ی افتخارشان باشد.یادتان نرود که بشر همیشه در حال فتح کردن است.اگر نتوانید دفاع کنید و خودتان را نشان بدهید دیگرانی هستند که داشته های شما را ببرند و این قانون طبیعت است که حالا با پروتوکولها و کتابهای قانون بین المللی رنگ و لعاب شده! ربطی به ایرانی بودن یا عرب و غربی ندارد. 

دروغهای بزرگ =سانسور

نمی دانم چرا بخش مهمی از تاریخ این ملت را تحریف کردید و یا بنا ندارید حقایقی را که باعث آبرو ریزی باستان گرایان و متعصبان به قومیت و نژاد ایرانی است به میان بکشید؟ پاسخ دهید این شکوه و عظمت موهوم و افسانه های ایا چیزی جز کاخ های شاهان برایمان باقی گذاشته است؟ آیا درباره حرم سرای شاهان ایران چیزی به گوشتان خورده است؟ ازدواج با هر زنی که پسندشان بود( حتی با خاله و دختر و مادر بر اساس آئین زرتشت! اینها به کنار سری هم به آمار زنان موجود در کاخ های آنان و خوش گذرانی و عیاشیهایشان در تاریخ بزنید) آیا می دانید شاهان برای حفظ حکومت فرزندان و مردان خانواده و نزدیکان خود را یا کور کرده یا کشته و تبعید می کردند؟ آیا می دانید خواندن و نوشتن که ابتدائی ترین نیاز یک تمدن است تنها اختصاص به شاهان و شاهزادگان بوده و بقیه مردم حق یاد گرفتن خواندن و نوشتن را نداشتند (شاید این تلنگری باشد به شما و آن بخش از سخنانتان که ادعا کردید اعراب مسلمان همه را سوزانده و از بین برده اند! یا شاید اصلا چیزی به نام کتاب وجود نداشته و یا اگر وجود داشته درخدمت تسلط بیشتر شاهان و غارتگری و استبدادشان بوده! اگر چنین بوده که ادعا دارید چرا هیچ اثری از کتاب و نوشته های علمی جز دیوار نوشته هایی در مدح شاهان هیچ اثری از این تمدن های با شکوه ! به دست نیامده!) آیا می دانید تنها فرد دانشمند و حکیم ایرانی بوذرجمهر در سیاهچالهای بیداد شاهان جان داد و پوسید؟ 
چرا ارتش بزرگ و فیل سوار چند صد هزار نفری ایران در برابر 20 هزار عرب پا برهنه شکست خورد؟ چرا با اولین برخورد اعراب با ایرانیان 2000 نفر از ارتش ایران اسلام آوردند؟ ایا می دانید شاه ایران پس از فرار از طرف هیچ یک از مردم و حاکمانش پناه داده نشد و عاقبت به دست یک ایرانی آسیابان و دهقان کشته شود؟
یک سری کارها را به هم نژادان خود نسبت میدهید تا هوش و ذکاوت آنهارا به دروغ بیشتر نشان دهید مانند اختراع اولین کشتی دنیا به دست یک زن ایرانی درحالیکه همه ماحرای کشتی نوح و طریقه ساخت آن به دستور خدارا میدانند دروغ آشکارتر ازاین؟
یا اختراع خط توسط ایرانیها درحالیکه الفبای خط رو سومریان اختراع کردند؟وجدیدترن دروغ از بنگاه دروغ پردازی شما اینکه پیامبر اسلام را هم ازنژاد آریا میدانید؟چرااین همه دروغ؟چه عقده ای درون شماست که میخواهید آن را تسکین دهید؟

تاریخ_ا

رقابت برای عرب ستیزی در ایران

عرب ستیزی همیشه شاخص یک بخشی از حرکت روشنفکری ایران بوده است. و هر جا نخبگانی به نقد دین پرداخته اند سراسیمه به  جنگ مردم عرب رفته اند و آنها را با الفاظی که نشان ازعمق نگرش تنگ نظرانه نژادی می باشد ، مورد خطاب قرار داده اند. ودر آخر با ذکر یک جمله بدتر که منظور ما عرب های خوزستان و جنوب ایران نیست ، بر بی مسئولیتی خود در توهین به میلیون ها هموطن عرب خود صحه می گذارند.


و این آسیب عرب ستیزی و برتری جویی نژادی چنان رخنه در اعماق بخشی از جامعه روشنفکری ایران دارد که شخصی مانند بادکوبه ای دچار توهم نژاد شناسی و لابد تشخیص نوع دی ان ای مردم عرب خوزستان و جنوب ایران می کند  و آنها را خوزی و عرب زبان و نه عرب می نامد و از آنها لابد انتظاز دارد که همانند او به نفرین و فحش دادن به عرب ها مشغول شوند.
و یافیلسوفی معروف مانند دکتر دینانی فرهنگ عربی را سازش ناپذیر با همه فرهنگ های جهان می نامد و مردم عرب را سوسمارخورمی نامد.

و یا دکتر پیروز مجتهدی کلا منکر وجود عرب در ایران می شود و حتی در توصیف حرکت های قومی و مطالبات آنها ، اعراب را از دایره ملل[یا اقوام] ایرانی مانند ترک ، کرد ، بلوچ ، ترکمن ، لر و فارس مستثنی می داند. تا حتی در یک ایران آزاد نیز به زعم خود ، مردم عرب را از دایره سیاسی ایران حذف هویتی کنند. لابد به دلیل درصد پایین ژن آریایی در آنها ؟؟
و این اواخر نیز عرب ستیزی و توهین به مردم عرب برگ برنده در دست امثال مشایی شده است تا مکتب ایرانی را مترادف با نفی فرهنگ های دیگر و خصوصا توهین به مردم عرب کند تا درصدی از جامعه ایران که همچنان تشنه دیالوگ برتری های نژادی کهنه و عقب مانده نازی است را به خود جلب کند و عرب ستیزی استراتژی مخالفت با سیستم حاکم شود.


تغییر نام خلیج فارس نیز کانال تخلیه فحش و توهین به مردم عرب شده است. و نه تنها مانع استفاده از نام خلیج عربی در کشورهای عربی و جهان نشده است بلکه سیل توهین و نفرین تنها باعث ایجاد شکاف با مردم عرب ایران شده است که نقشی و علاقه ای به تغییر نام های تاریخی و معتبر ندارند و خود مدافع اسم خلیج فارس خواهند بود اگر همین حق را برای اسامی خود در شهرها و روستاهایشان به رسمیت بشناسند نه اینکه حتی اسم یک روستا را در اهواز برنتابند و به جنگ حروف رفته و مثلا نام روستای علوان را به الوان تغییر دهند و نیز مستندات تاریخی را به سطل زباله بریزند و شط العرب را اروند بنامند. مگر تاریخ برای شط العرب متفاوت از خلیج فارس است؟

نام شهرها نیز شهره آفاق است که چطور دانه به دانه قربانی تحریف تاریخ و محو اثرعربی می شوند؟ از محمره و عبادان تا فلاحیه وخفاجیه.

این دیالوگ دوگانه و متناقض  نخبگان فارس چه حکومتی و چه مخالف چطور قابل توجیه است؟ آیا هیچ مکتب متمدنانه و آزادیخواهانه ای این تناقض را بر می تابد؟
مسلما این نگرش فقط گویای درونی نشدن مباحث حقوق بشر و حقوق اولیه انسان در بستر فکری این نخبگان می باشد و تا زمانی که جامعه نخبه و پیشرو ملت ایران خود را از قید این تنگ نظری رهایی ندهد ، مردم ایران نیز کشور آزاد و متمدنانه ای نخواهند داشت

مردم و نخبگان ملی گرا باید تکلیف آشفتگی های فکر ی خود را ابتدا حل کنند و بعد به ترسیم آینده ایران برای همه ملل و اقوام آن بپردازند.

14 قرن از زمان حمله  مسلمانان به ایران و مسلمان شدن مردم ایران چه با زور چه با اکره می گذرد. ربط دادن عقب ماندن ایران به حمله اعراب و خونخواهی از انها با توهین به مردم الان عرب ، بیشترین توهین را متوجه ملت فارس و ایران می کند. آیا 14 قرن برای آزاد شدن ازسلطه به قول آنها دین اجباری کافی نبود؟

براستی نفش نخبگان و متفکران ایرانی و باالاخص فارس در این جریانی که سعی در به بند کشیدن ملت ایران در زنجیره های کهنه نژادی می کند کجاست؟

و نقش ما  مردم عرب ایران در مقابل این  هجوم مبتنی بر نگرش های نژادی و حذفی چه می باشد؟

آقای مجتهدی ،آقای دینانی ، آقای بادکوبه ای ،آقای مشایی ، و همه آقایان و خانم هایی که نفی و توهین به مردم عرب را ابزار کار خود قرار داده اید . این ابزار بسی پوسیده و ایران را به قعر تنش ها و جنگ های نژادی خواهد برد. هیچ ملتی چه یک نفر باشد چه 70 میلیون در مقابل حذف خود به تماشا نمی نشیند...


منبع :اینرنت!

درنگی بر رشد قارچ گونه باستان پرستی

باستان پرستی جایگزین خداپرستی...


جریان باستان پرستی و  باستانگرایی افراطی چندیست پس از سالها حرکت کند با کاتالیزورهای بیرونی و اخیرا درونی در حال تبلیغ است به نحوی که عده ای در داخل نیز ناآگاهانه آب در آسیاب دین ستیزانی می ریزند که نه به دین اعتقاد دارند و نه برای ملیت ایرانیان ارزشی قائلند.

تلاشهای زیادی برای مخدوش کردن دین اسلام در ایران صورت گرفته و میگیرد و اگر به سایتها و شبکه های ماهواره ای که علیه دین موضع میگیرند دقت کنیم یک گرایش شدید ملی گرایی در آنها می بینیم ، این گرایش از آن جهت نیست که ملیت برای این گروه ارزشمند است ، چه اگر خاک وطن برای این گروه ارزشی داشت ، در زمان جنگ 8 ساله وطن را نمی فروختند و برای تفریح به اروپا و امریکا نمی رفتند و در جریان 8 سال دفاع مقدس برخلاف گفته این گروه و حتی نمونه های داخلی ناآگاه مانند وزیر فرهنگ و ارشاد دولت قبل(ص ه) ،کسی پرچم " چو ایران نباشد تن من مباد" را بردست نمی گرفت ، هر چه بود پرچم" الله اکبر" و"یا حسین" و" یا زهرا" بود .

آلترناتیو :اما این گروه پس از مدتی مقابله با اسلام و مسلمانان ایران پی بردند که اگر فرد مومن و مسلمان دینش را از دست بدهد ، دچار یک خلاء روانی ، آشفتگی در درون می شود، و از این جهت امکان بازگشت او به دین بسیار محتمل است و نتیجه این شد که این جماعت فریب خورده ی بی دین شده برای پرکردن خلاء بزرگ در زندگیشان یا به دین باز میگشتند یا همچون دیواری بودند که چون پی آنها را خالی کرده بودند هر لحظه امکان سقوط داشتند .

 از این رو برآن شدند که یک جایگزین برای اسلام در ایران بتراشند ، و بهترین راه برجسته کردن بخشی از تاریخ ایران به عنوان آلترناتیو بود تا جایگزینی چوبی و سست را بجای پی محکم  و استوار دین در بین جوانان قرار دهند ، در همین راستا جسد امثال کسروی را از خاک بیرون کشیدند و از نوشته ها و خط او که علیه اسلام و خصوصا شیعه بود استفاده کردند. اگر در فضای اینترنت در یک دهه اخیر تحقیقی صورت گیرد و خصوصا تالارهای گفتگو و سایت های ضد اسلام دقیق شویم ، همزمانی این حرکت –دین ستیزی +تبلیغ باستان پرستی- را کاملا مشاهده می کنیم و خواهیم دید که این گروه با پرچم باستان پرستی به ستیز با اسلام آمده اند .

کدام تاریخ ؟ با توجه به اینکه ، ایران کشوری با تاریخ حدود ده هزار ساله است ، که ما در تبلیغاتی باستان پرستان به نکته جالبی بر می خوریم ، اینکه این گروه ایران را بمانند استادانشان در عصر پهلوی کشوری 2500 ساله تبلیغ می کنند که همین مبین دستمایه قرار دادن و نه دلسوزی برای تاریخ ، و برای منفعت خودشان است . برای درک بهتر این موضوع کافیست به  سایت ها و وبلاگها و شبه های زنجیره ای سر بزنیم ، که سخن از تاریخ می گویند ، به زحمت می توان سطری را یافت که مثلا در مورد شهر سوخته یا جیرفت یا مارلیک و چغازنبیل و ... سخنی گفته باشند ، چرا که موجب تحقیر هخامنشیان و ساسانیان خواهد شد که قرار بود آلترناتیو اسلام قرار گیرند .


دستورالعمل این گروه که بصورت هم زمان صورت می گرفت :

1- برجسته کردن و بزرگنمایی افراطی بخشی از تاریخ و تعدادی از افراد تاریخ (هخامنشیان و ساسانیان- افرادی مانند :کوروش و داریوش و خشایارشا و یزدگرد و...)

2- سکولار نشان دادن این سه امپراتوری (هخامنشیان ، اشکانیان، ساسانیان) که خلاف ادعای دانشمندان تاریخ است .

3- کوبیدن عربها و تحقیر عرب هایی که با نام اسلام به ایران هجوم آوردند (بدوی و وحشی و... نشان دادن برای تحقیر اسلام ) (برجسته کردن کتابهایی همانند دوقرن سکوت و...) برای تحقیر اسلامی که به عنوان عامل عقب ماندگی معرفی شده است.

4- مطرح کردن شیعه به عنوان یک اپوزیسیون ایرانی ، علیه اسلام.

5- مقایسه جایگاه امپراتوری هخامنشیان با حال ایران برای زیر سوال بردن نقش اسلام در طول تاریخ بدون در نظر گرفتن تمدن اسلامی طی 6 قرن پرشکوه

6- کوبیدن دین اسلام به عنوان عامل عقب ماندگی کشور پس از امپراتوری هایی که منقرض شدند.

7- بایکوت بخش بزرگ تاریخ 10 هزار ساله و حدود 7 هزار سال پیش از هخامنشیان ، تا موجب تحقیر این دو امپراتوری نشود.

8- مقایسه شخصیت های تاریخی مانند کوروش با پیامبر و معصومین با روایات جعلی شعوبیه و یهود .

9- برجسته کردن بخشی از تورات مبنی بر آزادی یهودیان توسط کوروش و بایکوت کردن استر و رویداد "پوریم" (جشن ایرانی کشی) برای جهت دادن ملی گرایی به سمت و به نفع یهودیان .

 در همین راستا از حدود ده سال پیش عوامل دست به کار شدند و سایتها پر شد از مقالات ضد اسلام و به همراه آن مقالات موسوم به میهن پرستانه که هدفش مشخص بود.

مسئولان : متاسفانه مسئولان دولتی و غیر دولتی در این کشور بجای برخورد ریشه ای با آن (نه ریشه کن کردن حس میهن دوستی!)با این موج همراهی کردند و گاهی از ان گروه هم پیشی گرفتند تا کسی نتواند در ملی گرایی از آنها سبقت بگیرد!

مسئولان گرامی که اینهمه سال توهین ها و تحریف ها و هتاکی ها را در اینترنت و ماهواره ندیدند و یا نخواستند ببینند ، و بجای حرکت متقابل ناآگاهانه با آنها همراهی کردند ، اکنون کوچکترین حرکت ضد دولتی ( نه فقط ضد حکومتی) را پیگیری می کنند و آن را رسانه ای و رسوا می کنند. اینجا پرسشی پیش می آید که دکتر رحیم پور ازغذی هم اخیرا مطرح کردند و آن اینکه :

آیا دین و معرفت برایتان بی ارزش تر از دولت و قدرت بود که تا بحال فریاد ما را نشنیدید ؟


منبع: http://shahaab.blogfa.com/post-41.aspx